سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از آنچه به کارت می آید بپرس و آنچه را به کارت نمی آید واگذار . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

.

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :0
بازدید دیروز :4
کل بازدید :43572
تعداد کل یاداشته ها : 31
103/2/6
3:43 ع
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
رهگذر[172]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
تابستان 1386[6]
بهترین کدهای جاوا اسکریپت
پیوند دوستان
 
در انتظار آفتاب لحظه های آبی( سروده های فضل ا... قاسمی) گل رازقی " به امــــــــــید آدمِ ســـــــــبزِ زندگــــــــــــیم " شهر عشق لیلای بی مجنون تغییر مطلوب قیدار شهر جد پیامبراسلام .عاشق خدا . عاشقانه ای برای عشقــــــــــم اشک شور پرپر طب سنتی@ سخن آشنا اموزش ارایشگری مشاور جوک بی ادبی عکس های زیبا نبـ ـ ـ ـض ِ قلـــ م ماییم ونوای بینوایی.....بسم الله اگرحریف مایی ایوون رویا مسیر عرشیان .: شهر عشق :. هفت آسمان ****پاییز تنهایی**** گیسو کمند کارشناس مدیریت دولتی تنها خاطرات و دل نوشته های دو عاشق عاشقتم غزل عشق * لـحـظــــه هــای بــارانی * درس های زندگی فلسفه یعنی رنج... بامزه یامهدی rezahosni فتح طلسم ها پیکو پیکس | منبع عکس 2 من یک خبرنگارم ... امام زمان راه های دور دل های نزدیکKH به نام خدا وبلاگ شخصی محمد نت سرای الماس دل خوش قرار عاشقی I AM WHAT I AM من،منم.من مثل هیچکس نیستم Tarranome Ziba متین ॡ★ تاوانِ پُــر سُکـوت ★ॡ غزلیات محسن نصیری(هامون) هرچی بخوای عاشق آسمونی... دل نواز ܓ✿ دنـیــــای مـــــــن گرافیک رایانه رویابین خاطرات و دلنوشته ها من ودنیا طوبای محبت ریحانه دوستانه هم فال هم تماشا تینا!!!! pink love رویـــ .. موجــ .. کــهــکــشــان شاسوسا دختری از جنس خاک عرفان وادب دل نوشته های یک دیلامی منتظران مهدی(عج) عشقی بسان یک رویا کارت پستال و عکس کلنیک مشاوره و تغذیه درحسرت گفتن پدر میگ میگ تنها اسمان عمو همه چی دان شهید ابراهیم هادی روزگاری هست خــــــــــــــــاطــــــــــــره هـــا حسرت پرواز دخترصورتی روزهای تکراری سماتکــــــــه حجاب گوهر ناب اجتماعی جوک بی ادبی ، جوک بی تربیتی عکس ، مدل لباس جدید عروسک نابغه ای از فضا دنیای خنده بهار عشق ایرانی عروس آرنیکا تایباد حجاب و نماز,زیباترین حس نیاز أنامدیون الحسین ع خودم وخودش yekta ....دختر شیرازی.... حسنا دانشجوی گمنام معتادان رمان... مجله اینترنتی عکس سارا یکتای ستودنی معماری نوین از هر دری سخنی شاهزاده ی تنهایی شایاجون مجله اینترنتی ویـــــو نــــا عکس های HD عشق نامه رادیـو پـارسـی بـلاگ مقالات مذهبی و قرآنی کـــودکـــ بــاهــوشـــ ـــ ــ ــ هدیه ی آسمانی من عــــشق زیـــــبا ♥ ازتومی نویسم ♥ وبگذر اخبار دنیای عشق پا به پای هم عدالت جویان نسل بیدار دهکده کوچک ما

این داستانو خیلی وقتا پیش خوندم  نمیدونم چطور یهویی یادش افتادم خوندش خالی از لطف نیست هرچند تکراریه

 

 

روز پیرزنی به حمام رفته بود . تازه لباس هایش رو در آورده بود و می خواست آب بریزد روی سرش که صدای زنگ خانه را شنید. تند و سریع لباسش را پوشید و رفت در را باز کرد که دید  حاج آقا(شوهرش) توسط یکی از شاگردانش مقداری میوه فرستاده .  میوه ها رو گرفت و دوباره  به حمام رفت  روز از نو روزی از نو -باز هم زنگ در را زدندنیشخند. باز لباس پوشید رفت دم در - اینبار پستچی آمده و نامه آورده بود. بار سوم که رفت داخل حمام،  باز صدای زنگ در را شنید. از پنجره ی حمام نگاه کرد  دید حسین آقای نابینا پشت در است. بنابراین با خیال راحت همون جور لخت و عریان  رفت پشت در و در را برای حسن آقا باز کرد.حاج خانوم هم خیالش راحت بوده که حسین آقا  نابیناست و نمی تواند او را ببیند، در را باز کرد که بیاید داخل چون از راه دور آمده بود و از آشناهای قدیمی حاج آقا و حاج خانوم بوده. درضمن حاج خانوم دید که حسین آقا با یک جعبه شیرینی آمده-حاج خانم بنده خدا تعارفش می کند و حسین آقای نابینا را به داخل اتاق دعوت می کند و همان طور لخت و عریان  روی کاناپه  می نشیند و حسین آقا هم روبروی او. حاج خانم گفت:: خب خوش اومدی حسین آقا. صفا آوردی! این طرفا؟ حسین آقا سرخ و سفید شدخجالت و جواب داد: والله حاج خانوم عرض کنم خدمتتون که چشمام رو تازه عمل کردم و اینم شیرینی اش که آوردم خدمتتون!!!حالا میتونم همه جا رو ببینم.از خود راضیخنده

طفلکی حاج خانم غش کردهیپنوتیزم


93/1/25::: 3:56 ع
نظر()